به یاد او همه غم ها ز سینه دور شود..
دلم به غم سیاهیش غرق نور شود..
همیشه منتظرش بودم ای خدا مپسند..
که بعد مردن ما جمعه ی ظهور شود..
دیگر شده ام دچار وسواس بیا..
بدجور به عصر جمعه حساس بیا..
گفتی به عموی خود ارادت داری..
این بار قسم به دست عباس بیا..
تا دلم غافل ز مولا میشود
پای من سوی گنه، وا میشود
تا مرا نفسم به ذلت میکشد
مهدی زهرا، خجالت میکشد
کار من تنها دل آزردن شده
کار مهدی خون دل خوردن شده
روز و شب گویم به خود با واهمه
من چه کردم با عزیز فاطمه؟
من چرا هرگز نبودم یاورش؟
من چه گویم در جواب مادرش؟...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0